" از دیدن انسان فاسد تعجب نمیکنم،
اما شرمنده نبودن فاسدان مرا شگفتزده میکند"
از وقتی که این جمله جاناتان سوئیفت را خواندهام(در متمم) از ذهنم خارج نمیشود، نه به این خاطر که جمله تکاندهندهای! گفته، یا اینکه آنرا درست یا غلط بدانم، بلکه دقیقاً به این خاطر که هنوزم که هنوز است من هم درست همینطورم.
بخش اول جمله که بدیهی است و جاناتان سوئیفت را هم شگفتزده نکرده.
موضوع مهمتر بخش دوم جمله است.
اگر بخواهم منطقی به بخش دوم نگاه کنم، واقعیت این است که بخش دوم هم شگفتزده شدن ندارد!
از آنجا که مغز همه ما "ماشین توجیه" است، ما مفسد فی الارض هم باشیم، مغزمان بالاخره از پس توجیه آن برخواهد آمد و به خوبی و خوشی و در صلح و صفا روزگار خواهیم گذراند.
مغز ما "تعارض شناختی" را برنمیتابد. اگر باور یا مدل ذهنی ما در مورد موضوعی، با رفتار و عملکرد ما در آن موضوع در تضاد و تعارض باشد، غالباً این "باور و مدل ذهنی" ماست که تغییر میکند(آگاهانه یا ناآگاهانه) تا از شرّ آن تعارض شناختی راحت شویم و به راحت قلب و آرامش روان برسیم.
یادم میآید سالها پیش، یکی از دوستانم که تازه دوسه سالی بود کارش را شروع کرده بود، با هزار پیچوتاب و سختی و سرخ شدن از دو راهیای که با آن مواجه شده بود برایم گفت. میخواست بداند که در فلان پروژه که در آن مشغول به کار است، اگر کسی با او تماس بگیرد و چند سوال بپرسد و او هم جواب دهد و آن طرف هم حق المشاورهاش! را جبران کند یا اینکه کسی تماس بگیرد و درخواست کند که یکی دو خط از نقشه را کمی جابجا کند!، آیا کار بدی مرتکب شده است یا نه؟
اما امروز بدون هیچ پیچوتاب و سختی و سرخ شدنی، آش را با جاش جابجا میکند. شیرینیهای طلایی میدهد تا پروژه های بیشتری سرازیر شوند و شیرینیهای طلایی میگیرد تا به سوالات مختصری جواب دهد یا خطوط مختلفی را جابجا کند. طرح توجیهی هم برایش مینویسد!
بگذریم این فقط یک نمونه بود وگرنه ده ها نمونه خیلی خیلی بزرگتر هست که مثال بزنم فقط حیف که اسلام دست و بالمان را بسته است!
برگردیم به جمله جناب سوئیفت.
پس بخش دوم هم واقعاً جای شگفتی ندارد. ولی باز هم یک جایی در اعماق ذهنم زخمی و شگفتزده میشود وقتی کسی با طی کردن پلههای ترقی در کثافت و فساد هیچ شرمندگی و سرخ شدنی را تجربه نمیکند. طبیعتاً میدانید که بسیاری از مفاسد و کثافات! اصلاً شبیه این کلمات به نظر نمیرسند و بسیار تمیز و شیک و مجلسی اجرا میشوند، طوری که مرتکبشان آب در دلش هم تکان نمیخورد.
خلاصه کنم: به نظرم مغز عزیزمان در مسیر تکاملش راههایی را یافته که بسیار کارامد هستند اما ظاهراً همگی نیمهی تاریکی هم دارند که بسیار ترسناک است.
والسلام العلیکم و رحمهالله.